وفایی مهابادی

وفایی مهابادی

شمارهٔ ۷۵

۱

ای به مصر سودایت صد عزیز قربانی

رحم کن به یاد آور حال پیر کنعانی

۲

نازنین دلی دارم عاشق پری‌رویی

از خدا نمی‌آید عاشقان برنجانی

۳

دل ز حسرت رویت روز و شب همی نالد

نغمه‌های خوش دارد بلبل گلستانی

۴

عیش هر دو عالم را من به این نخواهم داد

من لب ترا بوسم جان من تو بستانی

۵

زلف یار بگرفتن لب گذاشتن بر لب

لذتی دگر دارد جمع در پریشانی

۶

من چرا ننالم از دست چشم و ابرویت

میکدهٔ فرنگی شد کعبهٔ مسلمانی

۷

کام لب نخواهم دید نامکیده خالش را

از خضر مگر یابم سر آب حیوانی

۸

زلف گیرمت گویی: کافرا مسلمان شو

روی بوسمت گویی: نیست این مسلمانی

۹

آخر ای فرنگی‌زاد چون کنم ز بیدادت؟

مؤمنم نمی‌دانی کافرم همی خوانی

۱۰

زان دهان تمنایی دارم و نمی‌گویم

مذهب «وفایی» نیست کشف راز پنهانی

تصاویر و صوت

نظرات