مهستی گنجوی

مهستی گنجوی

شمارهٔ ۱۳

۱

از رسول بزرگ، واعظ شهر

گفت روزی حکایتی خندان

۲

که به روز قیام حی قدیم

چون دهد امتزاج چار ارکان

۳

هر چه از کافر و مسلمان هست

جمع گردند با تن عریان

۴

می‌کند جبرئیل از مخلوق

رده‌هایی جدا ز پیر و جوان

۵

هرچه پیر است سوی نار برد

هرچه باشد جوان برد به جنان

۶

پیره زالی کریه و بد منظر

گفت با واعظ ای خجسته‌بیان

۷

این حدیثی که نقل فرمودی

ز آن رسول بزرگ هر دو جهان

۸

شامل حال ما اگر باشد

تیز بر ریش مردم نادان

تصاویر و صوت

دیوان مهستی گنجوی به کوشش طاهری شهاب - مهستی گنجوی - تصویر ۸۵

نظرات