
مهستی گنجوی
شمارهٔ ۳۱
۱
آن بت که رخش رشک گل یاسمن است
وز غمزه شوخ فتنه مرد و زن است
۲
دیدم برهش لطیف چون آب روان
آن آب روان هنوز در چشم من است
نظرات