
مهستی گنجوی
شمارهٔ ۳۸
۱
جوله پسری که جان و دل خسته اوست
از تار دو زلفش تن من بسته اوست
۲
بی پود چو تار زلف در شانه کند
ز آن این تن زار گشته پیوسته اوست
نظرات