
مهستی گنجوی
شمارهٔ ۹۱
۱
در رهگذری فتاده دیدم مستش
در پاش فتادم و گرفتم دستش
۲
امروزش از آن هیچ نمی آید یاد
یعنی خبرم نیست، ولیکن هستش
نظرات