مهستی گنجوی

مهستی گنجوی

رباعی شمارۀ ۲۴

۱

آن کودک نعل‌بند داس اندر دست

چون نعل بر اسب بست از پای نشست

۲

زین نادره‌تر که دید در عالم بست

بدری به سم اسب هلالی بربست

تصاویر و صوت

رباعیات مهستی گنجوی چاپ  آذربایجان شوروی به سال ۱۹۸۵ - تصویر ۱۴
دیوان مهستی گنجوی به کوشش طاهری شهاب - مهستی گنجوی - تصویر ۴۳

نظرات

user_image
علی
۱۳۹۱/۰۹/۰۸ - ۰۸:۲۵:۵۵
سلام در مصراع آخر (بسم)اگر جدا نوشتهشود بهتر است(به سم)
user_image
علی تبریزی
۱۳۹۲/۰۳/۲۷ - ۱۷:۳۸:۲۰
بدری به سم اسب ......
user_image
وحـ_‗ـیـ‗_ـد
۱۳۹۲/۰۴/۱۰ - ۱۶:۲۰:۱۳
آن کودک نعل بند را به بدر(ماه) تشبیه کرده که به سم اسب هلال(نعل) می بندد.شاعر با استفاده از بدر و هلال در یک مصرع زیبایی خاصی به شعر بخشیده است.
user_image
علی
۱۳۹۹/۰۴/۱۰ - ۱۴:۱۶:۱۵
مصرع سوم کلمه آخر پست هست. عالم پست، عالم خاکی. منظور این دنیاس و عالم فانی.عالم بست معنی ندارد. احتمالا اشتباه تایپی است لطفا تصحیح کنید. ممنون.
user_image
علی
۱۳۹۹/۰۹/۲۰ - ۱۲:۵۰:۲۷
سلاممن کاری به این ندارم که هیچ جوره نمیشه اینو عرفانی کرد و کاملا عشق زمینی رو داره میگه/ ولی خداییش دمش گرم / خیلی تو نخ معشوق بوده. یه سُمی نعل کرده حالا میگه « ازین بهتر کی دیده؟ ها؟ پسرو که خودش مث هلال ماه زیبا و باریکه داره نعل که اونم هلالی شکله رو میکنه سم اسب. خداییش زاویه دیددو نگا من ک کف کردم
user_image
افسانه چراغی
۱۳۹۹/۱۰/۱۸ - ۱۰:۱۶:۲۳
جناب علی گرامیمصرع سوم در واقع بدین شکل است: بست از این نادره‌تر، که در عالم دید؟ بست درست است.ضمنا بدر یعنی ماه کامل که ماه شب چهاردهم است. صورت زیبای کودک نعلبند را به ماه کامل تشبیه کرده است.تاکنون هیچ ادیبی نگفته که این شعر عرفانی است بلکه به این نوع شعر از نظر موضوع که درباره پیشه‌وران و صنعت آنهاست، شهرآشوب می‌گویند.
user_image
جعفر عسکری
۱۴۰۲/۰۲/۰۶ - ۲۰:۱۴:۴۲
دوش از سر پای، یار با ما بنشستباز از سر دست، عهدم امروز شکستنه دوش بُدم شاد و نه غمگین امروزکان از سر پای بود و این از سر دست مهستی سخن خود را با صنعت تضاد آراسته ( دوش و امروز ، سر و پا ، دست و پا ، شاد و غمگین ) و با واژه‌های سر و دست و پا بازی کرده است. این رباعی زیبا که در دیوان و مجموعه‌های چاپ شده مهستی در سده اخیر نیامده، از دید ادبی و لغوی ارزشمند است. از سر پای را در لغت‌نامه‌ها نیافتم... گویا به معنی انجام کار به صورت گذری و در زمانی کوتاه یا سر زدن با عجله بی‌توقف باشد. در گویش مشهدی سرِ پا در همان مفهوم تُکِ پا ( در تداول عوام زمانی کوتاه ) به کار می‌رود. به عنوان مثال: یک سر پا ( تک پا ) رفتم دیدار فلانی... نزاری قهستانی گوید:دریاب که شد ز دست کارمآخر گذری کن از سرِ پای..‌. در جای دیگر:دل شکسته‌ی ما را رعایتی فرمایبه پرسشی چه شود الله الله از سرِ پای
user_image
جعفر عسکری
۱۴۰۲/۱۲/۰۶ - ۰۲:۵۰:۰۵
سلام. این رباعی هم به نام مهستی است:   دوشم (دستم) بگرفت آن نگار سرمست کز دست من دلشده نتوانی جست گفتم که: شب است! دستم از دست بدار تا با تو نگیردم کسی دست به دست   منابع: نزهه المجالس و خلاصه الاشعار
user_image
مهرداد
۱۴۰۳/۰۴/۰۳ - ۰۲:۵۶:۰۸
زین نادره‌تر که دید در عالم پست - بدری به سم اسب هلالی بربست