
منوچهری
شمارهٔ ۱۰
۱
الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست
نه ابرست و نه خورشید، نه بادست و نه گردست
۲
بیار ای بت کشمیر، شراب کهن پیر
بده پر و تهی گیر که مان ننگ و نبردست
۳
از آن باده که زردست و نزارست ولیکن
نه از عشق نزارست و نه از محنت زردست
۴
به جان اندر قوتست و به مغز اندر مشکست
به چشم اندرنورست و به روی اندر، وردست
نظرات
عبدالله قاسمی
کرتیر