منوچهری

منوچهری

شمارهٔ ۱۰

۱

الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست

نه ابرست و نه خورشید، نه بادست و نه گردست

۲

بیار ای بت کشمیر، شراب کهن پیر

بده پر و تهی گیر که مان ننگ و نبردست

۳

از آن باده که زردست و نزارست ولیکن

نه از عشق نزارست و نه از محنت زردست

۴

به جان اندر قوتست و به مغز اندر مشکست

به چشم اندرنورست و به روی اندر، وردست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
عبدالله قاسمی
۱۳۹۵/۰۷/۰۶ - ۰۴:۰۶:۱۹
سلامخانم گیتی پاشایی در آهنگ فصل خزان (خیزید و خز آرید) این شعر رو هم خونده اند .. یادش گرامی
user_image
کرتیر
۱۳۹۹/۰۲/۲۷ - ۱۱:۵۶:۲۵
در ذیل این شعر در تصحیح دکتر دبیرسیاقی، ابیاتی از نسخه آقای کیوانپور مُکری همراه با مقدمه ی هدایت آورده که در هیچ نسخه دیگری نیست و در سرتاسر اینترنت نیز جستم و نیافتم:به دست بت خَلُخ، کنم سرخ ز می رخز هجران تو آوُخ، مرا چهره ی زردستحریفانه شرابی، ده از بهر ثوابیبه می دار شتابی، که مِی دافع دردستبَطی گیر تو در مشت، پر از آتش زردشتبه می دار قوی پشت، که می پیشه ی مردستدل و خاطر برنا، به می دار توانامخور غصه که دانا، غم هیچ نخوردستبه بر گیر نگاری، بت لاله عذاریکه در شوخی و یاری ز همه خوبان فردستزنخ سیب سپاهان، دو چشم آهوی فتّاندو جعد اژدر پیچان، دو رخ شاخه ی وردستزمستان چو درآید، بطٍ باده ببایدبجز باده نشاید، که می چاره ی بَردستبُتا گوش به نی کن، قدح نوش ز می کنغم حادثه طی کن، که غم روح نبردست