منوچهری

منوچهری

شمارهٔ ۷

۱

در خمار می دوشینم ای نیک حبیب

آب انگور دو سالینه‌م فرموده طبیب

۲

آب انگور فراز آور یا خون مویز

که مویز ای عجبی هست به انگور قریب

۳

شود انگور زبیب آنگه کش خشک کنی

چون بیاغاری انگور شود، خشک زبیب

۴

این زبیب ای عجبی مردهٔ انگور بود

چون ورا تر کنی زنده شود اینت غریب

۵

می بباید که کند مستی و بیدار کند

چه مویزی و چه انگوری، ای نیک حبیب

۶

ما بسازیم یکی مجلس، امروزین روز

چون برون آید از مسجد آدینه خطیب

۷

بنشینیم همه عاشق و معشوق به هم

نه ملامتگر ما را و نه نظاره رقیب

۸

می دیرینه گساریم به فرعونی جام

از کف سیم بناگوشی با کف خضیب

۹

جرعه برخاک همی‌ریزیم از جام شراب

جرعه بر خاک همی‌ریزد آزاده ادیب

۱۰

ناجوانمردی بسیار بود، چون نبود

خاک را از قدح مرد جوانمرد نصیب

تصاویر و صوت

تصویرها و شادیها (گزیده اشعار منوچهری دامغانی) به انتخاب و توضیح دکتر محمد دبیرسیاقی - سید محمد دبیرسیاقی - تصویر ۲۶

نظرات

user_image
رهام
۱۳۹۲/۰۲/۱۹ - ۱۵:۱۰:۴۸
زبیب کشمش (مویز)است واز نوع نامرغوب دانه دار
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۹ - ۱۵:۲۲:۱۲
اغاردن یعنی خیس کردن و نم دادن ، به لری سیفنیدن یعنی خیساندن، إهار دادن پارچه هم از همین لغت است
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۹ - ۱۵:۲۵:۲۰
جوانمردی به عربی فتوت وگاهی کرامة معنی میدهد برای فارسی انها رد و رادی را داریم که هم معنی جوانمردی را میدهد هم بخشندگی