
منوچهری
شمارهٔ ۸
۱
آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست
ای دوست بیار آنچه مرا داروی خوابست
۲
چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی
آن را چه دلیل آری و این را چه جوابست
۳
من جهد کنم بیاجل خویش نمیرم
در مردن بیهوده، چه مزد و چه ثوابست
۴
من خواب ز دیده به می ناب ربایم
آری عدوی خواب جوانان می نابست
۵
سختم عجب آید که چگونه بردش خواب
آن را که به کاخ اندر یک شیشه شرابست
۶
وین نیز عجبتر که خورد باده نه بر چنگ
بینغمهٔ چنگش به می ناب شتابست
۷
اسبی که صفیرش نزنی مینخورد آب
نی مرد کم از اسب و نه می کمتر از آبست
۸
در مجلس احرار سه چیزست و فزون به
وان هر سه شرابست و ربابست و کبابست
۹
نه نقل بود ما را، نی دفتر و نی نرد
وان هر سه بدین مجلس ما در، نه صوابست
۱۰
دفتر به دبستان بود و نقل به بازار
وین نرد به جایی که خرابات خرابست
۱۱
ما مرد شرابیم و کبابیم و ربابیم
خوشا که شرابست و کبابست و ربابست
تصاویر و صوت



نظرات
ح.ت.
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
مسعود
ن ا ر س ی س
علیرضا