مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

شمارهٔ ۲۱۲ - هم در آن موضوع و توسل به خواجه بونصر

۱

شخصی به هزار غم گرفتارم

در هر نفسی به جان رسد کارم

۲

بی زلت و بی گناه محبوسم

بی علت و بی سبب گرفتارم

۳

در دام جفا شکسته مرغی ام

بر دانه نیوفتاده منقارم

۴

خورده قسم اختران به پاداشم

بسته کمر آسمان به پیکارم

۵

هر سال بلای چرخ مرسومم

هر روز عنای دهر ادرارم

۶

بی تربیت طبیب رنجورم

بی تقویت علاج بیمارم

۷

محبوسم و طالعست منحوسم

غمخوارم و اخترست خونخوارم

۸

برده نظر ستاره تاراجم

کرده ستم زمانه آزارم

۹

امروز به غم فزونتری از دی

وامسال به نقد کمتر از پارم

۱۰

طومار ندامتست طبع من

حرفیست هر آتشی ز طومارم

۱۱

یاران گزیده داشتم روزی

امروز چه شد که نیست کس یارم

۱۲

هر نیمه شب آسمان ستوه آید

از گریه سخت و ناله زارم

۱۳

زندان خدایگان که و من که

ناگه چه قضا نمود دیدارم

۱۴

بندیست گران به دست و پایم در

شاید که بس ابله و سبکبارم

۱۵

محبوس چرا شدم نمی دانم

دانم که نه دزدم و نه عیارم

۱۶

نز هیچ عمل نواله ای خوردم

نز هیچ قباله باقیی دارم

۱۷

آخر چه کنم من و چه بد کردم

تا بند ملک بود سزاوارم

۱۸

مردی باشم ثناگر و شاعر

بندی باشد محل و مقدارم

۱۹

جز مدحت شاه و شکر دستورش

یک بیت ندید کس در اشعارم

۲۰

آنست خطای من که در خاطر

بنمود خطاب و خشم شه خوارم

۲۱

ترسیدم و پشت بر وطن کردم

گفتم من و طالع نگونسارم

۲۲

بسیار امید بود در طبعم

ای وای امیدهای بسیارم

۲۳

قصه چه کنم دراز بس باشد

چون نیست گشایشی ز گفتارم

۲۴

کاخر نکشد فلک مرا چون من

در ظل قبول صدر احرارم

۲۵

صدر وزرای عصر ابونصر آن

کافزوده ز بندگیش مقدارم

۲۶

آن خواجه که واسطه ست مدح او

در مرسله های لفظ دربارم

۲۷

گر نیستم از جهان دعا گویش

در هستی ایزدست انکارم

۲۸

گر نه به ثنای او گشایم لب

بسته ست مان به بند زنارم

۲۹

ای کرده گذر به حشمت از گردون

از رحمت خویش دور مگذارم

۳۰

جانم به معونت خود ایمن کن

کامروز شد آسمان به آزارم

۳۱

برخاست به قصد جان من گردون

زنهار قبول کن به زنهارم

۳۲

آنی تو که با هزار جان خود را

بی یک نظر تو زنده نشمارم

۳۳

ای قوت جان من ز لطف تو

بی شفقت خویش مرده انگارم

۳۴

شه بر سر رحمت آمدست اکنون

مگذار چنین به رنج و تیمارم

۳۵

ارجو که به سعی و اهتمام تو

زین غم بدهد خلاص دادارم

۳۶

این عید خجسته را به صد معنی

بر خصم تو ناخجسته پندارم

۳۷

برخور ز دوام عمر کز عالم

در عهد تو کم نگردد آثارم

تصاویر و صوت

دیوان مسعود سعد سلمان به تصحیح رشید یاسمی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۴۲۵
دیوان مسعود سعد سلمان با مقدمهٔ رشید یاسمی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۳۰۲
دیوان اشعار مسعود سعد به تصحیح و اهتمام دکتر مهدی نوریان - ج ۱ - مسعود سعد سلمان - تصویر ۵۱۵
دیوان مسعود سعد سلمان به تصحیح رشید یاسمی تاریخ چاپ ۱۳۶۲ شمسی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۴۲۶

نظرات

user_image
فرید
۱۳۹۱/۰۳/۱۷ - ۱۶:۰۱:۵۳
گاهی اوقات معناشو با تمام وجودم حس میکنم...
user_image
مریم
۱۳۹۱/۰۳/۲۸ - ۱۴:۴۰:۲۶
خیلی شعر معنا داریه من که واقعا با شاعرش هم دردم اما الان اومده بودم که معنیش رو از اینترنت بگیرم چون پس فردا امتحان ادبیات دارم و این شعر زیبا هم داخل کتابمونه .............واسم دعا کنید امتحانمو خوب بدم
user_image
مبلاد
۱۳۹۲/۰۲/۲۱ - ۰۶:۵۳:۰۲
شخصی به هزار غم گرفتارم......شعر جاودانی برای تمام نسل ها
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۵/۰۲ - ۱۵:۵۸:۵۷
زله و یا زلت یعنی اشتباه و لغزش و جالب تر اینکه همان لیز است که بعکس شده است
user_image
علی میراحمدی
۱۳۹۲/۰۹/۲۳ - ۰۵:۱۸:۱۱
همه گرفتاریم، همه محبوسیم.
user_image
مسعود پیرانی
۱۳۹۳/۰۲/۲۲ - ۰۹:۳۴:۳۲
خیلی ممنونم. از کسانی که در طراحی و گردآوری مطالب این سایت دست داشتند تقدیر و تشکر وی‍ژه دارم.اجر شما با خدا باد.
user_image
رضا
۱۳۹۴/۰۶/۲۳ - ۰۵:۱۸:۰۱
از ابیات این شعر چندین بار در کنکور سوال مطرح شده بنابراین شایسته است داوطلبان گرامی توجه لازم را به این حبسیه مبذول بدارند
user_image
لیلی ..
۱۴۰۱/۰۴/۱۵ - ۱۰:۳۹:۴۳
ای وای امیدهای بسیارم... 
user_image
پرگل غفاری
۱۴۰۲/۰۴/۲۴ - ۱۴:۱۶:۲۱
خیلی قشنگ بود فقط میشه یکی توضیح بده زنهار قبول کن به زنهارم یعنی چی ؟ ممنون