مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

شمارهٔ ۲۸۷ - از زندان بالاهور که مولد اوست سخن گوید

۱

ای لاهوور ویحک بی من چگونه ای

بی آفتاب روشن روشن چگونه ای

۲

ای آن که باغ طبع من آراسته تو را

بی لاله و بنفشه و سوسن چگونه ای

۳

تو مرغزار بودی و من شیر مرغزار

با من چگونه بودی و بی من چگونه ای

۴

ناگاه عزیز فرزند از تو جدا شده ست

با درد او به نوحه و شیون چگونه ای

۵

بر پای تو دو بند گرانست چونستی

بی جان شدی تو اکنون بی تن چگونه ای

۶

نفرستیم پیام و نگویی به حسن عهد

کاندر حصار بسته چو بیژن چگونه ای

۷

گر در حضیض برکشدت باژگونه بخت

از اوج برفراخته گردن چگونه ای

۸

ای تیغ اگر نیام به حیلت بخواستی

دردا که تو برهنه چو سوزن چگونه ای

۹

در هیچ حمله هرگز نفکنده ای سپر

با حمله زمانه توسن چگونه ای

۱۰

باشد تو را ز دوست یکایک تهی کنار

با دشمن نهفته به دامن چگونه ای

۱۱

از زهر مار و تیزی آهن بود هلاک

با مار حلقه گشته ز آهن چگونه ای

۱۲

از دوستان ناصح مشفق جدا شدی

با دشمنان ناکس ریمن چگونه ای

۱۳

در باغ نوشکفته بکردی همی نظر

وز بیم رفته در دم گلخن چگونه ای

۱۴

آباد جای نعمت نامد تو را به چشم

محنت زده به ویران معدن چگونه ای

۱۵

ای بوده بام و روزن تو چرخ و آفتاب

در سمج تنگ بیدر و روزن چگونه ای

۱۶

ای جره باز دست گذار شکار دوست

بسته میان تنگ نشیمن چگونه ای

۱۷

بر ناز دوست هرگز طاقت نداشتی

امروز با شماتت دشمن چگونه ای

۱۸

ای دم گرفته زندان گشته مقام تو

بی دل گشاده طارم و گلشن چگونه ای

تصاویر و صوت

دیوان مسعود سعد سلمان با مقدمهٔ رشید یاسمی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۴۰۱
دیوان مسعود سعد سلمان به تصحیح رشید یاسمی تاریخ چاپ ۱۳۶۲ شمسی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۵۶۳
دیوان مسعود سعد سلمان به تصحیح رشید یاسمی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۵۵۶
دیوان اشعار مسعود سعد به تصحیح و اهتمام دکتر مهدی نوریان - ج ۲ - مسعود سعد سلمان - تصویر ۸۸

نظرات

user_image
همچون خری
۱۳۹۲/۰۵/۰۱ - ۱۷:۳۰:۱۵
حضیض میشود پستی و نشیب و در مصراع بعد کلمه اوج را به کار برده
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۵/۰۲ - ۰۰:۵۱:۲۱
درک ( جهنم )هم که از دره به اضافه ک بنیاد شده است یعنی دره ،اما جهنم که لغتی عبری است یعنی دره و امده که نام دره ای بوده در پیرامون اورشلیم قدیم. درک گویا ترجمه ی ان است به عربی هم درک الأسفل امده است ، جالب است که در کمدی الهی هم جهنم inferno است که مانند inferior است یعنی زیرتر ! البته درکه در تهران درکه ای هست که چون باغ بهاری است با تخت های چوبین و پیراهه ها ( راههایی ویژه قدم زنی نه ماشین رو ) و لواشک و مغز گردوی دروا ( معلق ) در اب و اوند ، کباب بریان و دود نارگیله ( قلیان ) که البته با اخرین مورد همساز نیستم . گمان کنم گرسنگی ماه مبارک نوشته هایم را کمی خوش گوار کرده است .
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۵/۰۲ - ۰۰:۵۵:۱۹
به ارزوی پایداری سرزمینمان که درکه ان را به هیچ کجا نمی دهم . و درود به مسعود سعد سلمان که برای دماوند و لاهور دلتنگ بود و نیک از ایران زمین نوشتن زیر نوشته های مسعود سعد هم دردی با ان بزرگ مرد خرم خامه است .
user_image
محمد
۱۳۹۵/۰۹/۱۰ - ۰۸:۲۱:۳۰
شاهکاره...حزن و اندوهش با اون پایان بندی عظیمش دنیا رو برای آدم به اندازه ی چند قطره اشک کوچیک میکنه
user_image
محسن علیزاده
۱۳۹۷/۰۸/۱۰ - ۰۵:۵۴:۳۲
با همین قافیه و ردیف، سید حامد احمدی از شاعران معاصر، نیز قصیده‌ای دارد بس شنیدنی. پیشنهاد میکنم اگر حوصله کردید حتما بخوانید. با مطلع «از گلشن اوفتاده به گلخن چگونه‌ای؟»