
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۴۲ - اندرز
۱
کس را بر اختیار خدای اختیار نیست
بر دهر و خلق جز او کامگار نیست
۲
قسمت چنان که باید کردست در ازل
و اندیشه را بر آنچه نهادست کار نیست
۳
بر یک درخت هست دو شاخ بزرگ و این
می بشکند ز بار و بر آن هیچ بار نیست
۴
چون کاین کثیف جرم زمین هست برقرار
چون کاین لطیف چرخ فلک را قرار نیست
۵
آنها که بر شمردم گویی به ذات خویش
موجود گشته اند کشان کردگار نیست
۶
دانی که بی مصور صورت نیامده ست
دانی که این سخن بر عقل استوار نیست
۷
شاید که از سپهر و جهان رنجکی کشد
آن کس کش از سپهر و جهان اعتبار نیست
۸
ای مبتدی تو تجربه از اوستاد گیر
زیرا که به ز تجربه آموزگار نیست
۹
شادی مکن به خواسته و آز کم نمای
کان هر چه هست جز ز جهان مستعار نیست
۱۰
بدهای روزگار چه می بشمری همی
چون نیک های او بر تو در شمار نیست
۱۱
از روزگار نیک و بد خویشتن مدان
کز ایزدست نیک و بد از روزگار نیست
تصاویر و صوت




نظرات