مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

شمارهٔ ۶۴ - در مدح منصور بن سعید

۱

احوال جهان بادگیر باد

وین قصه ز من یادگیر یاد

۲

چون طبع جهان باژگونه بود

کردار همه باژگونه بود

۳

از روی عزیزیست بسته باز

وز خاری باشد گشاده خاد

۴

بس زار که بگذاشتیم روز

چون گرمگهش بود بامداد

۵

تیغی که همی آفتاب زد

تیری که سمومش همی گشاد

۶

بر تارک و بر سینه زد همی

اندر جگر و دیده اوفتاد

۷

در حوض و بیابانش چشم و گوش

مانده به شگفتی از آب و باد

۸

دیوانه و شوریده باد بود

زنجیر همی آب را نهاد

۹

این چرخ چنین است بی خلاف

داند که چنین آمدش نهاد

۱۰

زین چرخ بنالم به پیش آن

کز چرخ به همت دهدم داد

۱۱

منصور سعید آن که در هنر

از مادر دانش چو او نزاد

۱۲

او بنده و شاگرد ملک بود

تا گشت خداوند و اوستاد

تصاویر و صوت

دیوان مسعود سعد سلمان با مقدمهٔ رشید یاسمی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۱۰۹
دیوان مسعود سعد سلمان به تصحیح رشید یاسمی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۱۶۸
دیوان مسعود سعد سلمان به تصحیح رشید یاسمی تاریخ چاپ ۱۳۶۲ شمسی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۱۶۹
دیوان اشعار مسعود سعد به تصحیح و اهتمام دکتر مهدی نوریان - ج ۱ - مسعود سعد سلمان - تصویر ۱۷۴

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۵/۰۳ - ۰۳:۳۹:۳۰
بیت سوم می گوید باز شکاری بدلیل عزیزی و ارزش در بند است و خاد که مرغکی گوشت خوار است رهیده و ازاد نگاه داشته می شود .