
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۱۲۰ - درخواست حضور یکی از دوستان
۱
ای به فضل و کفایت و دانش
دور گردون چو تو نیاورده
۲
ببر من دوستانی آمده اند
هرگز از یکدیگر نیازرده
۳
حال ها دیده کام ها رانده
باده ها خورده عیش ها کرده
۴
به حضور تو آرزومندند
زان کجا با تواند خو کرده
۵
پاک رفته رهیست بی مانع
باز کرده دریست بی پرده
۶
بذله و بربطی و ربابی و نای
بر گرفته نوای سرپرده
۷
خربزه هست گرمه تایی چند
زآن کجا نیست موسم سرده
۸
سیکی هست اگر نشاط کنی
اندر آب شبانه پرورده
۹
ساقی ار سرخ روی ترکی نیست
هست ازین هندوی سیه چرده
۱۰
ور تنعم کنی بدین چنگی
کت نهاده ست و خویش گسترده
تصاویر و صوت


نظرات