
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۱۷ - حسب الحال
۱
مرا بس ز دیوان مرا ز خدمت
خوشا روز بیکاری و وقت عطلت
۲
بر این تیغ کوه گل انبار گویی
چو فغفور بر تختم و فور برکت
۳
چو دولت مهیا بود مر کسی را
اگر او نجوید بجویدش دولت
۴
امامی که بر روزگارست ما را
اگر او ندارد بدادمش مهلت
۵
اگر دولت آید و گر نکبت آید
به نزدیک من هر دو را هست آلت
تصاویر و صوت




نظرات
عین. ح