
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۲ - شاعران بینوا
۱
شاعران بینوا خوانند شعر با نوا
وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا
۲
طوطیانه گفت و نتوانند جز آموخته
عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا
۳
اندران معنی که گوید بدهم انصاف سخن
پادشاهم بر سخن جایز نباشد پادشا
۴
باطلی گر حق کنم عالم مرا گردد مقر
ور حقی باطل کنم منکر نگردد کس مرا
۵
گوهر اردر زیر پا آرم کنم سنگ سیاه
خاک اگر در دست گیرم سازم از وی کیمیا
۶
گر هجا گویم رمد از پیش من دیو سپید
ور غزل خوانم مرا منقاد گردد اژدها
۷
کس مرا نشناسد و بیگانه رویم نزد خلق
زآنکه در گیتی ز بی جنسی ندارم آشنا
تصاویر و صوت



نظرات
امین کیخا
امین کیخا