
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۴۰ - موعظه
۱
آگاه نیست آدمی از گشت روزگار
شادان همی نشیند و غافل همی رود
۲
دل بسته هواست گزیند ره هوا
تن بنده دل آمد و با دل همی رود
۳
گر باطلی به بیند گوید که هست حق
حقی که رفت گوید باطل همی رود
۴
ماند بر آن که باشد بر کشتیی روان
پندارد اوست ساکن و ساحل همی رود
تصاویر و صوت




نظرات
امین کیخا