
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۲۳ - طیبت
۱
طیبتی می کنم معاذالله
از پی خرمی مجلس شاه
۲
شاعر آری چنین بود گستاخ
که بگوید سخن به نظم فراخ
۳
چون از آن مجلس بهشت آیین
دورم افکند روزگار چنین
۴
من دگر چاره ای ندانم کرد
دل ازین نوع خوش توانم کرد
۵
تا فلک را همی مدار بود
خاک را اندرو قرار بود
۶
دولت شاه باد پاینده
نعمتش هر زمان فزاینده
۷
مرکب جاه زیر رانش باد
جان دشمن فدای جانش باد
۸
روزگارش شده مسخر باد
دولتش بنده باد و چاکر باد
۹
باد سلطان و پادشاه زمن
از لقایش به دیدگان روشن
۱۰
تا به دل در نشاط و شادی باشد
دولت و ملک شیرزادی باد
تصاویر و صوت



نظرات