
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۲۲۱
۱
ای طبع بده ور ندهی بستانم
آن مایه که گرد کرده ای من دانم
۲
ای آتش اندیشه چو من درمانم
اندر تو زنم گر نبری فرمانم
تصاویر و صوت



نظرات