مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

شمارهٔ ۵۰ - در حق دلبر نقاش بود

۱

بخواست کاغذ و برداشت آن نگار قلم

مثل صورت خود را برو کشید رقم

۲

چنان نگاشت تو گفتی که کاغذ آینه بود

پدید گشت در او روی آن بدیع صنم

۳

قلم چو صورت او دید شد بر او عاشق

ز چشم خویش ببارید همچو باران نم

۴

گهی ز مهر ببوسیدش آن لب چو عقیق

گهی به مهر درآویخت زان دو زلف به خم

۵

چو من نوان و خروشان و زرد و لاغر گشت

هزینه کرد بر او هر چه چیز داشت قلم

۶

چو چهره بگشاد آن دلربای صورت را

پدید کرد ز شنگرف هر چه بد مبهم

۷

قلم ز انده هجرانش خون گریست همی

بدانگهی که جدا خواستند گشت از هم

تصاویر و صوت

دیوان مسعود سعد سلمان به تصحیح رشید یاسمی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۷۱۲
دیوان مسعود سعد سلمان به تصحیح رشید یاسمی تاریخ چاپ ۱۳۶۲ شمسی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۷۱۵
دیوان اشعار مسعود سعد به تصحیح و اهتمام دکتر مهدی نوریان - ج ۲ - مسعود سعد سلمان - تصویر ۳۲۴
دیوان مسعود سعد سلمان با مقدمهٔ رشید یاسمی - مسعود سعد سلمان - تصویر ۵۳۳

نظرات