
مسعود سعد سلمان
شمارهٔ ۵۷ - صفت یار زرگر است این شعر
۱
تا کی تویی به تعبیه جنگ ساختن
وین اسب کامگاری پیوسته تاختن
۲
همواره کینه داری و پر خاش و مشغله
هرگز مرا به مهر ندانی نواختن
۳
تو زرگری و من زر بگداختی مرا
زرگر چه کار دارد جز زر گداختن
۴
پس چون که مر مرا نشناسی همی به حق
گر زر همیشه زرگر داند شناختن
تصاویر و صوت


نظرات