محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۱۰

۱

آن که چشمت را ز خواب ناز بیداری نداد

دلبری دادت بقدر ناز ودلداری نداد

۲

آن که کرد از قوت حسنت قوی بازوی جور

قدرتت یک ذره بر ترک جفا کاری نداد

۳

آن که کرد آزار دل را جوهر شمشیر حسن

اختیارت هیچ در قطع دل آزاری نداد

۴

آنکه دردی بی‌دوا نگذاشت یارب از چه رو

غم به من داد و تو را پروای غمخواری نداد

۵

آن که کردت در دبستان نکوئی ذو فنون

در فن یاری تو را تعلیم پنداری نداد

۶

آن که داد از قد و کاکل شاه حسنت را علم

رایت ظلم تو را بیم از نگونساری نداد

۷

آن که بار بی‌دلان کرد از غم عشقت فزون

محتشم را تا نکشت از غم سبکباری نداد

تصاویر و صوت

نظرات