
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۱۲
۱
بخت چون بر نقد دولت سکهٔ اقبال زد
هم شب شاهی در درویش فرخ فال زد
۲
جسم خاکی شد سپند و بستر آتش آن زمان
کان گران تمکین در این مضطرب احوال زد
۳
طایر گرم آشیان خواب از وحشت پرید
فتنه تیری از کمین بر مرغ فارغبال زد
۴
ساقی دولت به دستم ساغری پر فیض داد
مطرب عشرت به گوشم نغمهٔ پر خال زد
۵
آن که میکشتش خمار هجر در کنج ملال
از شراب وصل ساغرهای مالامال زد
۶
پیش از آن کاید به اقبال آن شه اقلیم حسن
جانم از تن خیمه بیرون بهر استقبال زد
۷
محتشم زد بر سپاه غم شبیخون شاه وصل
بر به ملک دل ز عشرت خیمهٔ اجلال زد
تصاویر و صوت

نظرات