
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۲۲
۱
بهر تسخیر دلم پادشهی تازه رسید
فکر خود کن که سپه بر در دروازه رسید
۲
عشق زد بر در دل نوبت سلطان دگر
کوچ کن کوچ که از صد طرف آوازه رسید
۳
شهر دل زود بپرداز که از چار طرف
لشگری تازه برون از حد و اندازه رسید
۴
مژده محمل مه کوکبهای میآرند
از درون رخش برون تاز که جمازه رسید
۵
میوهٔ وصل تو آن به که گذارم به رقیب
از ریاض دگرم چون ثمر تازه رسید
۶
ساقیا باده ز خمخانهٔ دیگر برسان
که درین بزم مرا کار به خمیازه رسید
۷
محتشم طرح کتاب دیگر افکند مگر
کار اوراق جلالیه به شیرازه رسید
نظرات
نجاتی
مسلم