
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۲۸
۱
داردم در زیر تیغ امروز جلاد فراق
تا چه آید بر سرم فردا زبیداد فراق
۲
بود بنیاد طلسم جسم من قائم به وصل
ریخت ذرات وجودم را ز هم باد فراق
۳
من که بودم مرغ باغ وصل حالم چون بود
با دل پرآرزو در دام صیاد فراق
۴
وصل خود موکب روان کرد ای رفیقان کو دگر
دادرس شاهی که پیش او برم داد فراق
۵
داشتم در زیر بار عشق کاری ناتمام
چرخ گردون را تمام اما بامداد فراق
۶
خانه تن شد خراب از سستی بنیاد وصل
وای گر جان یابد استحکام بنیاد فراق
۷
محتشم دل بر هلاکت نه که صد ره خوشتر است
وحدت آباد فنا از وحشت آباد فراق
تصاویر و صوت

نظرات