
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۳۹
۱
دانسته باش ای دل کزان نامهربانت میبرم
گر باز نامش میبری بیشک زبانت میبرم
۲
با شاهد دلجوی غم دست وفا کن در کمر
کامروز یا فردا از آن نازک میانت میبرم
۳
چون از چمن نخل جوان برد به زحمت باغبان
با ریشهٔ پیوند جان از وی جنانت میبرم
۴
مردانه دندان سخت کن وز تیغ هجران سر مکش
گر سخت جانی تا ابد زان دلستانت میبرم
۵
زان میوه ارزان بها گر نگسلی پیوند خود
چون تاک ازین پس یک به یک رگهای جانت میبرم
۶
گر از ره بیغیرتی دیگر به آن کو میروی
از اره غیرت روان پای روانت میبرم
۷
شرح غم من محتشم زین پیش میگفتی به او
گر باز میگوئی زبان زین ترجمانت میبرم
تصاویر و صوت


نظرات
رضاt