محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۵۶

۱

شده خلقت چو گریبان کش دلهای همه

چون روان بر سر کویت نبود پای همه

۲

بر آتش که شده کوی تو جای همه کس

وای اگر بر دل گرم تو بود جای همه

۳

آنچه در آینهٔ روی تو من می‌بینم

گر ببیند همه‌کس وای من و وای همه

۴

آه من در صف عشاق به گردون شده آه

گر چنین دود کند آتش سودای همه

۵

دامن خلعت لطف تو دراز آمده وای

اگر این جامه شود راست به بالای همه

۶

چه شناسی تو ز اندوده مس قلب دلان

بر محک تا نزنی نقد تمنای همه

۷

محتشم رفع گمان کن که بنا بر غرضی است

آن مه مملکت آشوب دلارای همه

تصاویر و صوت

نظرات