
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۶۰
۱
به مهر غیر در اخلاص من خلل کردی
ببین کرا به که در دوستی بدل کردی
۲
چه اعتماد توان کرد بر تو ای غافل
که اعتماد بر آن مایهٔ حیل کردی
۳
مرا محل ستادن نماند در کویت
ز بس که با دگران لطف بیمحل کردی
۴
بر آن شدی که کنی نام خویش بر دل غیر
خیال سکه زدن بر زر دغل کردی
۵
نبود بد عمل من چرا در آزارم
عمل به قول رقیبان بدعمل کردی
۶
بسی مدد ز اجل خواست روزگارو نکرد
مرا به گور ولیکن تو بیاجل کردی
۷
نبود مثل تو اول کسی چرا آخر
بناکسی همه جا خویش را مثل کردی
۸
وگرچه پاس تو دارم به چشم رمز شناس
که آنچه در نظرم بود محتمل کردی
۹
حدیث نیک دهد یار محتشم دیگر
بگو چو ختم حکایت برین غزل کردی
نظرات