
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۱۰۵
۱
گر بدانی که گرفتار کمندت دل کیست
ور کنی جزم که مهر تو در آب و گل کیست
۲
داد عصمت دهی از بهر رضای دل او
تا هوس پیشه بداند که دلت مایل کیست
۳
سگت آهسته نهد پا به زمین از غیرت
تا بداند که سر کوی تو سر منزل کیست
۴
بعد از آن هم که کنی به سملم از تاب حسد
ترسم از رشک بگویند که این به سمل کیست
۵
برده این قافله از قافله مشگ سبق
یارب این عطرفشانی عمل محمل کیست
۶
گرچه آواز وی از محفل او میشنوم
دلم از دغدغه خونست که در محفل کیست
۷
محتشم زد چو گدایان در دریوزه عام
تا به این پی نتوان برد که او سائل کیست
نظرات