
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۱۰۸
۱
هرکس نکرد ترک سر از اهل درد نیست
در پای دوست هر که نشد کشتهٔ مرد نیست
۲
ناصح مور ز مهر و غم درد ما مخور
ما عاشقیم و در خور ما غیر درد نیست
۳
میریزم از دو دیده به یاد تو اشک گرم
شبها که همدمم به جز آه سرد نیست
۴
بر درگهت که نقد دو عالم نثار اوست
ما را ز انفعال به جز روی زرد نیست
۵
جمعند وحشیان همه بر من همین دل است
آن وحشی که با من صحرانورد نیست
۶
تهمت کش وصالم و در گرد کوی تو
جز گرد کوچه بهر من کوچه گرد نیست
۷
هرچند دل رفیق غم و درد و محنت است
جمعست خاطرم که به کوی تو فرد نیست
۸
شبها به دوستان چو خوری باده یاد کن
از محتشم که یک نفسش خواب و خورد نیست
تصاویر و صوت

نظرات