محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۱۱

۱

هرزه نقاب رخ مکن طرهٔ نیم تاب را

زاغ چسان نهان کند بیضهٔ آفتاب را

۲

وصل تو چون نمی‌دهد در ره عشق کام کس

چند به چشم تشنگان جلوه دهد سراب را

۳

کام که بوده در پیت گرم که می‌نمایدم

حسن فزاست از رخت صورت اضطراب را

۴

با دگران چها کند عشق که در مشارکت

رشک دهد ز کوه کن خسرو کامیاب را

۵

عشق ز سینه چون کند تندی آه را بدر

حسن به جنبش آورد سلسلهٔ عتاب را

۶

سحر رود به گرد اگر بند کند فسون‌گری

در قفس دو چشم من مرغ غریب خواب را

۷

غیر گیاه حسرت از خاک عجب که سرزند

دجلهٔ چشم من اگر آب دهد سحاب را

۸

ناز نگر که پای او تا به رکاب می‌رسد

دست ز کار می‌رود حلقه کش رکاب را

۹

ناصح ما نمی‌کند منع خود از رخش بلی

دور به خود نمی‌رسد ساقی این شراب را

۱۰

طرح سفر دگر کند آن مه و وقت شد که من

شب همه شب رقم زنم نامهٔ بی‌جواب را

۱۱

محتشم شکسته دل تا به تو شوخ بسته دل

داده به دست ظالمی مملکت خراب را

تصاویر و صوت

دیوان مولانا محتشم کاشانی (شامل رساله جلالیه، نقل عشاق، قصاید، غزلیات، مناقب، مراثی، قطعات، رباعیات، مثنویات) به کوشش مهرعلی گرگانی - محتشم کاشانی - تصویر ۳۲۱
هفت دیوان محتشم کاشانی ـ ج ۲ (شامل دیوان های شبابیه، صبائیه، جلالیه، نقل عشاق، ضروریات و معمیات) به کوشش عبدالحسین نوایی و مهدی صدری - علی بن احمد محتشم کاشانی - تصویر ۵۱

نظرات