
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۱۲۰
۱
گرچه بر رویم در لطف از توجه بازداشت
تا توانست از درم بیرون به حکم نازداشت
۲
جراتم با آن که بیدهشت به صحبت میدواند
دور باش مجلس خاصم بر آن در بازداشت
۳
بزم شد فانوس و جانان شمع و دل پروانهای
کز برون خد را بگرد شمع در پرواز داشت
۴
دل که در بزمش به حیلت دخل نتوانست کرد
گریه بر خواننده عقل حیل پرداز داشت
۵
شد نصیب من که صید لاغرم اما ز دور
در کمان هر تیر کان ترک شکارانداز داشت
۶
بر رخم محرومی صحبت در امید بست
خاصه آن صحبت که وی با محرمان راز داشت
۷
محتشم کز قرب روز افزون تمام امید بود
کی خبر زین عشق هجر انجام وصل آغاز داشت
نظرات