
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۱۳۶
۱
بیپرده برآئی چو به صحرای قیامت
خلد از هوس آید به تماشای قیامت
۲
هنگامه بگردد چو خورد غلغلهٔ تو
بر معرکه معرکه آرای قیامت
۳
در حشر گر آید نم رحمت ز کف تو
روید همه شمشیر ز صحرای قیامت
۴
در قتل من امروز مبر خوف مکافات
کاین داوری افتاد به فردای قیامت
۵
بنشین و مجنبان لب عشاق که کم نیست
غوغای قیام تو ز غوغای قیامت
۶
پروردهٔ تفتندهٔ بیابان تمنا
جنت شمرد دوزخ فردای قیامت
۷
فرداست دوان محتشم از دست تو در حشر
با صد تن عریان همه رسوای قیامت
نظرات