محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۱۵۹

۱

شهریارا صاحبا رفتی خدا یار تو باد

صاحب این بیستون خرگه نگهدار تو باد

۲

در جهانگیری به یک گردش سراپای جهان

همچو مرکز در میان خط پرگار تو باد

۳

کارفرمای قضا کاین برگ و سامان شغل اوست

دایم اندر شغل سامان دادن کار تو باد

۴

ار جهاد حیدری ور دفع اعدا میکنی

دین ایزد را مدد ایزد مددکار تو باد

۵

چشم دشمن تا نبیند روی نصرت را به خواب

خار در چشمش ز دست بخت بیدار تو باد

۶

خصم کز رشک تو خونها خورد بهر جبر آن

در غزا خونش غذای تیغ خون بار تو باد

۷

محتشم از بهر فتح و نصرت آن کامجو

لطف یزدان متفق به ایمن گفتار تو باد

تصاویر و صوت

نظرات