
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۱۶۸
۱
فضای کلبهٔ فقر آن قدر صفا دارد
که پادشاه جهان رشگ بر گدا دارد
۲
بخشت زیر سر و خواب امن و کنج حضور
کسی که ساخت سر سروری کجا دارد
۳
دلی که جا به دلی کرد احتیاج کجا
به کاخ دلکش و ایوان دلگشا دارد
۴
ندای ترک تکبر صفیر آن مرغ است
که جا بگوشهٔ ایوان کبریا دارد
۵
وجود ما به امید نوازش تو بس است
که احتیاج به یک ذره کیمیا دارد
۶
شکفته قاصدی از ره رسید ای محرم
برو ببین چه خبر از نگار ما دارد
۷
اگر حبیب توئی مشکلی ندارد عشق
اگر طبیب توئی درد هم دوا دارد
۸
چو کشتیم بدو عالم ز من مجو بحلی
که کشتهٔ تو ازین بیش خونبها دارد
۹
بسوز محتشم از آفتاب نقد و بساز
که روز هجر شب وصل در قفا دارد
تصاویر و صوت

نظرات