
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۱۸۳
۱
آن پری بگذشت و سوی ما نگاهی هم نکرد
کشت در ره بیگناهی را و آهی هم نکرد
۲
صبر من کاندر عیار از هیچ کوهی کم نبود
هم عیاری در هوای او نگاهی هم نکرد
۳
برق قهر او که کشت غیر را سالم گذاشت
در ریاض ما مدارا با گیاهی هم نکرد
۴
بر سر من بود ازو سودای لطف دائمی
او سرافرازم به لطف گاه گاهی هم نکرد
۵
سر گران گشت از می و بر خوابگاه سر بماند
وز سر دوش اسیران تکیه گاهی هم نکرد
۶
دل که کرد از قبله در محراب ابروی تو رو
از سر بیداد گویا عذر خواهی هم نکرد
۷
محتشم زلفش به من سر در نیارد از غرور
ترک ناز و سرکشی با من سیاهی هم نکرد
تصاویر و صوت

نظرات
فریدون
فریدون قاسمی