
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۱۹
۱
چو دی ز عشق من آگه شد و شناخت مرا
به اولین نگه از شرم آب ساخت مرا
۲
به یک نگاه مرا گرم شوق ساخت ولی
در انتظار نگاه دگر گداخت مرا
۳
به چنگ بیم رگ جانم آشکار سپرد
ولی چنان که نفهمید کس نواخت مرا
۴
ز عافیت شده بودم تمام نقد حضور
به حیله برد دل عشقباز و باخت مرا
۵
سواد اعظم اقلیم عافیت بودم
خراب ساخت سواری به نیم تاخت مرا
۶
من از بهشت فراغت شدم به دوزخ عشق
که هرگز از خنکی آن هوا نساخت مرا
۷
به دردمندی من کیست محتشم که الم
به اهل درد نه پرداخت تا شناخت مرا
تصاویر و صوت


نظرات
شروین