محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۱۹۵

۱

به وجود پاکت شه من ز بدان گزندی نرسد

به تو دود آهی مه من ز نیازمندی نرسد

۲

سم توسنت کز همه رو شد سجده فرمای بتان

نرسد به جائی که بر آن سر بلندی نرسد

۳

چو به قصر تو کسی نگرد سر کنگران

ز جفا به جائی بر سلطان که به آن کمندی نرسد

۴

میلت در آئین جفا چه بلاست ای سرو که تو را

نرسد به خاطر ستمی که به مستمندی نرسد

۵

عجبست بسیار عجب که رسد به بالین طرب

سر من که در ره طلب به مستمندی نرسد

۶

من و گریهٔ تلخی چنین چه عجب گر از تلخی این

به لب من غصه گزین لب نوشخندی نرسد

۷

شده محتشم تا ز جنون ز حصار قرب تو برون

نرود زمانی که بر آن ز زمانه بندی نرسد

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
حمیدرضا
۱۴۰۰/۱۰/۱۰ - ۰۲:۵۰:۴۰
دوستان وزن‌شناس اگر می‌توانند در مورد وزن این غزل کمک کنند.