محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۱۹۹

۱

ز بس کان جنگجو را احتزاز از صلح من باشد

نهان با من به خشم و آشکارا در سخن باشد

۲

چو با جمعی دچارم کرد از من صد سخن پرسد

چو تنها بیندم مهر سکوتش بر دهن باشد

۳

بتابد روی از من گر مرا در خلوتی بیند

کند روی سخن در من اگر در انجمن باشد

۴

بهر مجلس که باشد چون من آیم او رود بیرون

که ترسد محرمی در بند صلح انگیختن باشد

۵

به محفلها دلم لرزد ز صلح انگیزی مردم

که ترسم آن پری را حمل بر تحریک من باشد

۶

چو بوی آشتی در مجلس آید ترک آن مجلس

مرا لازم ز بیم خوی آن گل پیرهن باشد

۷

ز دهشت محتشم ترسم که دست از پای نشناسی

اگر روزی نصیبت صلح آن پیمان شکن باشد

تصاویر و صوت

نظرات