محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۲۱۱

۱

یار بیدردی غیر و غم ما می‌داند

می‌کند گرچه تغافل همه را می‌داند

۲

آفتابیست که دارد ز دل ذره خبر

پادشاهیست که احوال گدا می‌داند

۳

گر بسازم به جفا لیک چه سازم با این

که جفا می‌کند آن شوخ و وفا می‌داند

۴

ای طبیب ار تو دوائی نکنی درد مرا

آن که این در به من داد دوا می‌داند

۵

همه شب دست در آغوش خیالت دارم

کوری آن که مرا از تو جدا می‌داند

۶

روز و شب مهر تو می‌ورزم و این راز نهان

کس ندانست به غیر از تو خدا می‌داند

۷

محتشم کز ملک و حور و پری مستغنی است

خویشتن را سگ آن حور لقا می‌داند

تصاویر و صوت

دیوان مولانا محتشم کاشانی (شامل رساله جلالیه، نقل عشاق، قصاید، غزلیات، مناقب، مراثی، قطعات، رباعیات، مثنویات) به کوشش مهرعلی گرگانی - محتشم کاشانی - تصویر ۳۹۱

نظرات