محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۲۱۲

۱

ای گل به کس این خوبی بسیار نمی‌ماند

دایم گل رعنایی بر بار نمی‌ماند

۲

مگذار که نا اهلان چینند گل رویت

کز نار چو گل چینند جز خار نمی‌ماند

۳

می گرچه کمست امشب گر یار شود ساقی

از مجلسیان یک تن هوشیار نمی‌ماند

۴

که مه به تو می‌ماند خوئی که کنون داری

فرداست که در کویت دیار نمی‌ماند

۵

ای دم به دم از چشمت آثار ستم پیدا

تا می‌نگری از ما آثار نمی‌ماند

۶

بیمار تو را هر بار در تن نفسی می‌ماند

پاس نفسش میدار کاین یار نمی‌ماند

۷

چون محتشم از وصفت خاموش نمی‌مانم

تا تیغ زبان من از کار نمی‌ماند

تصاویر و صوت

نظرات