محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۲۱۷

۱

عاشقان نرد محبت چو به دلبر بازند

شرط عشق است که اول دل و دین دربازند

۲

آن چه جان دو جهان افکند آسان بگرو

نرد شوخی است که خوبان سمنبر بازند

۳

ز دیاری که ز یاد از همه می‌باید باخت

حکم ناز است که طایفه کمتر بازند

۴

بر سر داد محبت که حسابی دگرست

بی‌حسابست که تا سر بود افسر بازند

۵

نرد دعویست که چون عرصه شود تنگ آنجا

سروران افسر و بی‌پا و سران سر بازند

۶

بندی شش جهتم فرد چو آن مهرهٔ نرد

کش جدا در عقب عقده ششدر بازند

۷

هست در عشق قماری که حرج نیست در آن

گرچه بر روی مصلای پیامبر بازند

۸

محتشم نرد ملاقات بتان باعشاق

هست خوش خاصه کز افراط مکرر بازند

تصاویر و صوت

نظرات