محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۲۳۲

۱

دل وجان و سرو تن گر به فدای تو شوند

به که نابود به شمشیر جفای تو شوند

۲

همه جای تو چه رخسار تو واقع شده‌اند

سیر واقع ز تماشای کجای تو شوند

۳

خوش ادا میکنی ای شوخ اداهای مرا

خوش ادایان همه قربان ادای تو شوند

۴

هم بر آن ساده‌دلان خنده سزد هم گریه

که اسیر تو به امید وفای تو شوند

۵

داری آن حوصله کز جان روی گر به نیاز

پادشاهان جهان جمله گدای تو شوند

۶

دیده نمناک نگردانی اگر تشنه لبان

همه در دشت هوش کشته برای تو شوند

۷

محتشم وای بر آن قوم که بر بستر ناز

در دل شب هدف تیر دعای تو شوند

تصاویر و صوت

نظرات