محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۲۳۴

۱

ملامت گو که گاهی همچو ماه از روزنت بیند

بیاید کاشکی در روزن چشم منت بیند

۲

سمن را رعشه درتابد که از باد سحرگاهی

براندام چو گل لرزیدن پیراهنت بیند

۳

در آغوش خیالت جذبه‌ای می‌خواهد این مخمور

که چون آید به خود دست خود اندر گردنت بیند

۴

به میزان نظر سنجد گرانیهای حسنت را

کسی کاندر خرام آرام چابک توسنت بیند

۵

شناسای عیار قلب شاهی ای شهنشه کو

که توسن راندن و شاهانه ترکش بستنت بیند

۶

تو آن شمعی که در هر محفلی کافروزدت دوران

ز آه حاضران صد شعله در پیرامنت بیند

۷

رود بر باد گر کشت حیات محتشم زان مه

که گرد خوشه چینت را به گرد خرمنت بیند

تصاویر و صوت

هفت دیوان محتشم کاشانی ـ ج ۲ (شامل دیوان های شبابیه، صبائیه، جلالیه، نقل عشاق، ضروریات و معمیات) به کوشش عبدالحسین نوایی و مهدی صدری - علی بن احمد محتشم کاشانی - تصویر ۱۴۴

نظرات