محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

شمارهٔ ۲۳۶

۱

امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود

مهد زمین ز گریهٔ من غرق آب بود

۲

دیوانه‌ای که غاشیه داری به کس نداد

تا پای شهسوار بلا در رکاب بود

۳

دی کامد آفتاب و خریدار شد تو را

با مشتری مقابلهٔ آفتاب بود

۴

در نامهٔ عمل ملک از آدمی کشان

گر می‌نوشت جرم تو را بی حساب بود

۵

از جنبش نسیم زد آتش به خرمنم

آن روی آتشین که به زیر نقاب بود

۶

تنها گذشت و یکقدم از پی نرفتمش

پایم ز بس که در وحل اضطراب بود

۷

بر خاک محتشم به تواضع گذر که او

روزی بر آستان تو عالیجناب بود

تصاویر و صوت

نظرات