
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۲۴۸
۱
در شکار امروز صید آهوان او که بود
وانکه تیر غمزه میخورد از کمان او که بود
۲
مردمی با مردم آهو شکار او که کرد
جان فشان پیش خدنگ جانستان او که بود
۳
از هواداران نگهبان سپاه او که گشت
وز وفاداران نگهدار سگان او که بود
۴
تیر مژگان در کمان ابروان چون مینهاد
در میان جان هدف ساز نشان او که بود
۵
کشتکان چو بستهٔ فتراک خوبان میشدند
زان میان دلبسته موی میان او که بود
۶
شب که از جولان عنان برتافت همچون آفتاب
در رکاب او که رفت و همعنان او که بود
۷
محتشم چون از سگان افتاد امشب جدا
آن که در افغان نیامد از فغان او که بود
تصاویر و صوت

نظرات