
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۲۵
۱
بگو ای باد آن سر خیل رعنا پادشاهان را
سر کج افسران تاج سر زرین کلاهان را
۲
همه محزون گدازان آفتاب مضطرب سوزان
شه اشفته حالان خسرو مجنون سپاهان را
۳
تو ای سلطان خرم دل که از مشغولی غیرت
سر غوغای دیوان نیست خلوت دوست شاهان را
۴
به خلوتگه چه بنشینی ز دست حاجیان بستان
نهانی عرضهای سر به مهرداد خواهان را
۵
چو چشم کم حجابان سوی خود بینی بیاد آور
نگههای حجاب آمیز پر حسرت نگاهان را
۶
ز کذب تهمت اندیشان گهی آگاه خواهی شد
که بیرون آری از زندان حرمان بیگناهان را
۷
مباش ای محتشم پر ناامید از وی که میباشد
غم امیدواران گاه امید کاهان را
نظرات
حقیقی