
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۲۵۴
۱
آن که اشگم از پیش منزل به منزل میرود
وه که با من وعده میفرمود و با دل میرود
۲
اشگم از بی دست و پائی در پی این دل شکار
بر زمین غلطان چو مرغ نیم بسمل میرود
۳
حال مستعجل وصالی چون بود کاندر وداع
تا گشاید چشم تر بیند که محمل میرود
۴
با وجود آن که ضبط گریه خود میکنم
ناقهاش از اشک من تا سینه در گل میرود
۵
نوگلی کازارش از جنبیدن باد صباست
آه کز آه من آزرده غافل میرود
۶
محتشم بهر نگاه آخرین در زیر تیغ
میکند عجزی که خون از چشم قاتل میرود
تصاویر و صوت


نظرات
فاطمه