
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۲۶۲
۱
حسن را گر ناز او کالای دکان میشود
زود نرخ جان درین بازار ارزان میشود
۲
طبع آلایش گزینی کادم بیچاره داشت
جبرئیل از پرتوش آلوده دامان میشود
۳
صبر بیحاصل که جز عشق و مشقت هیچ نیست
یک هنر دارد کزو جان دادن آسان میشود
۴
شد سرای دل خراب و یافت قصر جان شکست
این زمان خود رخنه در بنیاد ایمان میشود
۵
سینه چاکانرا چه نسبت با کسی کز نازکی
نیم چاکی گاه گاهش در گریبان میشود
۶
میشود صیاد پنهان میکند آن گاه صید
میکند آن ماه صید آن گاه پنهان میشود
۷
ور خورد در ظلمت از دست کسی آب حیات
پس بداند کان منم بی شک پشیمان میشود
۸
گفتمش بر قتل فرمان کن از دردم به جان
خنده زد کاین خود نخواهد شد ولی آن میشود
۹
محتشم یا گریه را رخصت مده یا صبر کن
تا منادی در دهم کامروز طوفان میشود
تصاویر و صوت

نظرات