
محتشم کاشانی
شمارهٔ ۲۹۳
۱
افکنده ره به کلبهٔ درویش خاکسار
سلطان شاه مشرب جم قدر کامکار
۲
در چشم دهر کرد ز چرخم بزرگتر
کوچک نوازی که نمود آن بزرگوار
۳
نور چراغ چشم مرا یک جهان فزود
چشم و چراغ خان جهانگیر نامدار
۴
در عین افتقار رساندم به آسمان
از مقدم مبارک او فرق افتخار
۵
هر ذره شد ز جسم خراب من اختری
سر زد چو در خرابهٔ من آفتابوار
۶
باران عام رحمت او برخلاف رسم
در تن اساس عمر مرا کرد استوار
۷
کوتاه گشت پای اجل تا ز لطف گشت
بالین طراز محتشم خسته فکار
۸
سلطان سرفراز که کردست ایزدش
تاج سر جمیع سلاطین روزگار
تصاویر و صوت

نظرات